معنی الله وردی خان
حل جدول
لغت نامه دهخدا
امام وردی خان. [اِ وِ] (اِخ) دهی است از دهستان دولت خانه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان قوچان، واقع در 24 هزارگزی شمال باختر قوچان و 2 هزارگزی شمال کشف رود. کوهستانی و دارای هوای معتدل است و 195 تن سکنه دارد. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
وردی
وردی. [وَ] (ص نسبی) آنچه به رنگ گل بوده باشد. منسوب به گل سرخ. (ناظم الاطباء). گلگون. (از اقرب الموارد). || (اصطلاح منجمین) ذوذوابه که به شکل ورد یعنی گل یا سوری ظاهر شود. (یادداشت مرحوم دهخدا). || قسمی مروارید. (الجماهر بیرونی). نوعی از یاقوت و آن دون جلناری است در جودت. قسمی یاقوت و آن پست ترین اقسام یاقوت است. (یادداشت مرحوم دهخدا).
اله وردی
اله وردی. [اَل ْ لاه وِ] (ترکی، اِ مرکب) رجوع به اﷲوردی شود.
علوی وردی
علوی وردی. [ع َ ل َ ؟] (اِخ) از ادیبان متقدم در اصفهان بود. (از محاسن اصفهان مافروخی ص 32).
بیل وردی
بیل وردی. [وِ] (اِخ) نام محلی کنار راه همدان و کرمانشاه میان قره ولی و حاجی آباد در 535000 گزی تهران. (یادداشت مؤلف).
بیگ وردی
بیگ وردی. [ب َ / ب ِ وِ] (اِخ) دهی از دهستان خاوه ٔ بخش دلفان شهرستان خرم آباد است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
نام های ایرانی
دخترانه، کوچک، ریز نقش (نگارش کردی: وردی)
فرهنگ فارسی هوشیار
پارسی تازی گشته وردی گلی گل سرخی
عربی به فارسی
پرگل , پرزینت
رنگ صورتی , سوراخ سوراخ کردن یا بریدن , گلگون , سرخ , لعل فام , خوشبو , گل پاشیده , گلی کردن
فرهنگ فارسی آزاد
عزیز الله خان وَرْقا، جناب عزیز الله خان ورقا فرزند ارشد حضرت علی محمد ورقاء شهید بودند و به خدمات باهره تا آخر الحیات مألوف بوده و در سفر مبارک به اروپا مشرَّف بودند و در خطابی به «عزیز عبدالبهاء» مفتخر گشتند،
گویش مازندرانی
گل ورد نام منطقه ای است، در موسیقی مذهبی (تعزیه) گل وردی...
واژه پیشنهادی
امام قلی خان
معادل ابجد
937